آیا زمان آن رسیده است که استراتژی گوگل ادز خود را بازنگری کنید؟
بازاندیشی در استراتژی گوگل ادز با تمرکز بر هدفگیری مخاطبان میتواند به بهینهسازی عملکرد تبلیغات و بودجه شما کمک کند. در حالی که
کمپینهای مبتنی بر محصول و کلیدواژهمحور به طور رایج درگوگل ادز استفاده میشوند، این روش همیشه بهترین گزینه نیست، به خصوص برای کسب وکارهای B2B.
به عنوان مثال، ما یک حساب کاربری تبلیغات گوگل از یک مشتری جدید B2B به ارث بردیم که همه کمپینهای آنها بر پایه محصولات و کلیدواژهها بود. اما پس از تحلیل حساب کاربری و صحبت با مشتری، تصمیم گرفتیم رویکرد متفاوتی اتخاذ کنیم که در نهایت عملکرد بهتری نسبت به استراتژی قبلی داشت.
استراتژی گوگل ادز یکی از مؤثرترین روشها برای جلب توجه مخاطبان در فضای دیجیتال است. این استراتژی بر اساس استفاده از پلتفرم Google Ads شکل میگیرد که به کسب وکارها امکان میدهد تا تبلیغات خود را به صورت هدفمند و بهینهسازی شده به مخاطبان نمایش دهند.
برای موفقیت در تبلیغات گوگل، اولین قدم تعریف دقیق اهداف کسب وکار است. باید مشخص شود که آیا هدف افزایش ترافیک وبسایت، افزایش فروش، یا شناساندن برند است. سپس، بر اساس این اهداف، ساختار کمپینهای تبلیغاتی طراحی میشود.
یکی از مهمترین جنبههای استراتژی تبلیغات گوگل، انتخاب کلیدواژههای مناسب است. این کلیدواژهها باید با محصولات یا خدمات ارائه شده هماهنگ باشند و به گونهای انتخاب شوند که مخاطبانی که در جستجوی این موارد هستند، به سمت تبلیغ هدایت شوند. علاوه بر این، میتوان با استفاده از استراتژیهای هدفگذاری مخاطبان، تبلیغات را به کسانی نمایش داد که احتمال بیشتری برای تبدیل شدن به مشتری دارند.
بازاریابی مجدد (Remarketing) و استفاده از دادههای مشتریان نیز در بهبود عملکرد تبلیغات بسیار مهم هستند. با شناسایی مخاطبانی که قبلاً به وبسایت سر زدهاند یا از خدمات استفاده کردهاند، میتوان تبلیغات هدفمندتری ارائه کرد و نرخ تبدیل را افزایش داد.
در نهایت، موفقیت در تبلیغات گوگل نیازمند تحلیل و بهینهسازی مداوم است. بررسی عملکرد کمپینها، تغییر استراتژیها و بهبود مداوم میتواند به کسب وکارها کمک کند تا با هزینه کمتر، بازدهی بیشتری داشته باشند.
شروع با اهداف کسب وکار
در اولین مرحله استراتژی گوگل ادز، ما با مشتری نشستیم و اهداف کسب وکار آنها را بررسی کردیم. این یک روش قدیمی بازاریابی است که معمولاً نادیده گرفته میشود. هنگامی که با مشتری صحبت کردیم، متوجه شدیم که حساب تبلیغاتی آنها با اهداف کسب وکارشان همخوانی ندارد.
حساب کاربری آنها بر اساس منطقه جغرافیایی تنظیم شده بود، و هر گروه تبلیغی شامل هزاران کلیدواژه مرتبط با محصولات بود. این تنظیمات به گونهای بود که کلمات کلیدی برند و غیر برند در یک کمپین قرار داشتند، که من شخصاً این استراتژی را نمیپسندم.
بازسازی حساب تبلیغاتی برای حمایت از اهداف کسب وکار
با توجه به این مشکلات و اهداف مشتری، تصمیم گرفتیم ساختار حساب را بازسازی کنیم. به جای تنظیم بر اساس منطقه، کمپینها را بر اساس دستهبندی محصولات سازماندهی کردیم و کمپینهای برند و غیر برند را از هم جدا کردیم.
این بازسازی به ما امکان داد تا عملکرد هر بخش را بهوضوح مشاهده کنیم و استراتژیهای خاصی برای هر کدام ایجاد کنیم.
تمرکز بر کلیدواژههای با ارزش بالا
در کنار بازسازی حساب، تعداد کلیدواژههای هر گروه تبلیغاتی را کاهش دادیم و فقط بر روی کلیدواژههای با ارزش بالا و با نرخ تبدیل بالا تمرکز کردیم.
این رویکرد باعث شد تا پایهای قوی برای تبلیغات آینده ایجاد کنیم و بتوانیم تمامی خطوط تولید را در آینده گسترش دهیم.
انتقال به استراتژی مبتنی بر مخاطب
پس از تغییر ساختار، ما از کمپینهای مبتنی بر محصول به سمت استراتژی مبتنی بر مخاطب حرکت کردیم. به عنوان بخشی از این تغییر، ما با اجرای کمپینهای بازاریابی مجدد (Remarketing) شروع کردیم. کمپینهای قبلی بازاریابی مجدد مشتری بسیار محدود بودند، بنابراین ما با آزمایش دورههای زمانی مختلف بازدید از وبسایت، دامنه مخاطبان را گسترش دادیم.
استفاده از لیستهای مشتریان
علاوه بر بازاریابی مجدد، از دادههای ارزشمند مشتریان قبلی نیز استفاده کردیم تا بتوانیم به طور هدفمند و با بودجهای مناسب به آنها تبلیغ کنیم. این رویکرد باعث افزایش بازده و کاهش هزینههای تبلیغاتی شد.
تمرکز بر مشتریان به جای محصولات
با تغییر ساختار حساب، تمرکز بر بازاریابی مجدد و استفاده از لیستهای مشتریان، ما توانستیم در عین رعایت بودجه، دامنه دسترسی، تبدیلها و درآمد را بهبود بخشیم.
در نهایت، اگر امکان تغییر از کمپینهای مبتنی بر کلیدواژه به استراتژی مبتنی بر مخاطب را دارید، پیشنهاد میکنم حتماً آن را امتحان کنید.